موفقیت کار ساده ای است. ببینید افراد موفق چکار کرده اند تا موفق شده اند. شما هم همان کار را انجام دهید. فقط با قدم های کوچک شروع کنید.
بزرگترین درسی که آموختم: باید شروع کنید از همین جا شروع کنید از کم شروع کنید و ساده ادامه دهید. (بنیان گذار تویتر)
باید بخودمان یادآوری کنیم: چیزی بنام تغییر بدون درد و رشد بدون ناراحتی وجود ندارد.
بدون خطر، عظمتی وجود ندارد. بدون تلاش، شانسی وجود ندارد.
بدون صداقت، احترامی وجود ندارد. بدون تغییر، پیشرفتی وجود ندارد.
بدون اعتماد، رابطه ای وجود ندارد. بدون فداکاری، موفقیتی وجود ندارد.
بدون تعهد، عشقی وجود ندارد.
خلاقیت فقط به حوزه ی کسب و کار مربوط نیست. خلاقیت نوعی از اندیشه و زندگی است. اینکه با خود بیندیشم کدام محدودیتها و چارچوبهای امروزم را خودم ساخته ام و در دنیای واقعی وجود ندارند یا کوچک ترند؟ سپس آن محدودیتها را بشکنم و ببینم چه روی می دهد.
ما آدم بی پول نداریم. ما آدمهای با رویایی را کم داریم که برای آن رویا بمیرند (بنیان گذار علی بابا)
ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم .
موفقیت یک گام بزرگ در آینده نیست موفقیت گام های کوچکی است که امروز برداشته می شوند.
موفقیت هدف نیست و شکست خوردن هم پایان راه نیست، مهم شجاع بودن است. شجاعت یعنی ادامه دادن.
موفقیت هیچ رازی ندارد بجز عمل کردن.
بدبینی سختی های یک فرصت رو نشون می دهد و خوش بینی فرصت های یک سختی را نشان می دهد.
موفقیت یعنی رفتن از شکستی به شکست دیگر بدون از دست دادن انگیزه
ترس یک احساس است، اما شجاعت یک انتخاب است.
موفقیت ، پاداش افراد شکست خورده ایست که ناامید نشده اند.
مدیران عاملی که همه گزینههای ممکن را پیش روی خود نگاه میدارند معمولا هیچکدام را اجرا نخواهند کرد.
بنگاههایی که همه قسمتهای بازار را هدف میگیرند معمولا دستآخر به هیچکدام دست نمییابند.
فروشندهای که همه معاملهها را تعقیب میکند در انتها هیچ معاملهای را جوش نخواهد داد.
ما گرفتار یک اجبار وسواسی برای برداشتن هر تعداد هندوانه ممکن با یک دست هستیم و سوار هیچ کاری نیستیم؛ ولی گزینهها را پیش رویمان باز نگه می داریم. این موضوع بهراحتی میتواند بهقیمت موفقیتمان تمام شود. باید یاد بگیریم که درها را ببندیم.
یک استراتژی کسبوکار در درجه اول بیانیهای است برای چیزهایی که نباید مشغولشان شویم. یک استراتژی مشابه برای زندگیتان قرار دهید: چیزهایی را که نباید در زندگی دنبال کنید، روی کاغذ بیاورید. به عبارت دیگر به یک تصمیم حسابشده برای آزادکردن برخی امکانات برسید و هر وقت گزینهای مطرح شد آن را با فهرست آنچه که نباید سراغشان بروید و درگیرشان شوید بسنجید. این کار نهتنها شما را از به دردسر افتادن حفظ میکند، بلکه کلی از زمانتان را برای اندیشیدن آزاد خواهد کرد. یک بار این فکر سخت را به سرانجام برسانید و بعد بهجای آنکه هر بار که دری گشودهشد بنشینید و ذهنتان را مشغول کنید، فقط به این لیست مراجعه کنید.
بسیاری از دروازهها ارزش وارد شدن را ندارند حتی وقتی که دستگیرههای درشان بهراحتی بچرخد و باز شود.
وقتی خسته ایم افکاری که سالها پیش بر آنها غلبه کرده ایم، بار دیگر به ما هجوم می آورند.