1. آن قدر تمرین و تمرکز داشته باشید که بتوانید مثل بازاریاب های تلفنی حرف نزنید. مهم این است که طرف مقابل شما در همان لحظات اولیه نتواند بفهمد که شما چه کاره اید. پس از کلمات و جملات کلیشه ای و از مد افتاده ای که همه جا و همه کس استفاده می کنند، استفاده نکنید. جمله ها و کلمات خودتان را بیابید و از آنها استفاده کنید. یادتان باشد هر جملۀ نویی هم پس از مدتی کلیشه ای و تکراری می شود. هیچ گاه فکر نکنید که بازاریاب اید. خودتان را به جای مدیر مجموعه تان تصور کنید. به اندازۀ او اطلاعات داشته باشید. لحن تان را شبیه به او کنید. با اعتماد به نفسی شبیه به آنچه که او دارد سخن بگویید. اما اگر مدیر مجموعه تان قابلیت کپی برداری ندارد، مجموعه تان را ترک کنید.
2. از قانون نسبیت به خوبی بهره ببرید. بر اساس قانون نسبیت هر چه تعداد تماسهای شما با مشتریان احتمالی بیشتر باشد، میزان موفقیت تان هم بیشتر می شود. اما نکته همینجاست. سعی کنید بر اساس نوع و شرایط بازار کارتان هر روز تعداد تماسهای مشخصی داشته باشید؛ مثلاً روزی بیست تماس، نه کمتر و نه بیشتر. سعی کنید به جای افزایش میزان کمیت تماسها، کیفیت تماسها را افزایش دهید. همیشه در پی تغییر و تحول در اجزای مکالمه تان باشید. وقتی جمله یا کلماتی را می گویید که همه به شما «نه» می گویند، از جملات و کلمات متفاوت تری استفاده کنید.