ده سال پیش، وقتی بعد از خرید کلی کتاب، با آخرین ریالهای جیبم کتاب لاسال رو در نمایشگاه کتاب خریدم و مجبور شدم مسیر زیادی رو پیاده برگردم، فکر نمیکردم انقدر روی نگاهم به کار و زندگی تاثیر بگذاره
خیلی کتابها در حوزه ی این کتاب منتشر شده اند اما لااقل اونهایی که من خونده ام، نتونستن خیلی از لاسال و بریتون جلوتر بروند
خلاصه کتاب در چند جمله:
آدمها به فروشگاه نمیروند که خرید کنند، میروند که حال و هوای خرید را تجربه کنند.
آدمها نمیخوانند که بیاموزند، میخوانند که حال و هوای یادگیری را تجربه کنند.
آدمها عاشق نمیشوند که نیمه گمشده خودشان را پیدا کنند و به خودشان بچسبانند، میخواهند حال و هوای عاشقی را تجربه کنند.
تمام کتاب داره به مدیران کسب و کار ایده میده که
چطور کاری کنند که محصول و خدمتشون، یک فضای به یادماندنی با حس و حال خاص برای آدمها باشه.
چیزی که قابل قیمت گذاری و معاوضه و معامله نباشه.
-----------------------------
ارزش کلیدی چیزی نیست که بخاطر موفقیت آن را بپذیریم.
اصول مدیریتی، قرار نیست همیشه سود و موفقیت ما را تضمین کنند.
قرار است از ما و مجموعه ما، هویتی اصیل و شناسنامه دار بسازند.
قرار است به دیگران این امنیت ذهنی را بدهند که شما میتوانید رفتار ما را در شرایطی که هنوز روی نداده، پیش بینی کنید
----------------
نیل پستمن میگه تلویزیون و رسانه های مشابه اگر وارد بحثی غیر از سکس و سرگرمی و شو و رقص بشوند، از کارکرد واقعی خودشون دور شدند.
-----------------------
ویلیام گلدمن: اعلیحضرت، زندگی درد و رنج دارد. اگر کسی حرف دیگری زد احتمالا چیزی را به شما بفروشد.
بنظر داره اعلیحضرت را متوجه حقیقت زندگی میکنه که چیزی جز درد و رنج نیست...و اینکه اگر کسی سعی در کتمان این حقیقت داشت,سعی داره تفکر خودش در باب حقیقت زندگی را به شما عرضه کنه....اینکه از واژه ی فروش استفاده کرده,شاید به این خاطر است که اون فرد با القای رنج نبودن حقیقت زندگی, بهره ای از شما میبره...که بنظرم کمترین بهره میتونه اعتماد اعلیحضرت باشه.
-------------------
مهارت حل مسئله:
کسی که صورت مسئله را بهتر از بقیه بیان کند، به احتمال زیاد پاسخ مسئله را هم بهتر از بقیه خواد یافت.
هر وقت کسی میگه صورت مسئله رو که میدونیم، راهکارتون چیه? مطمئن میشم صورت مسئله رو نمیدونه
خیلی سال پیش، تو یه کارگاه گفتن بزرگترین مشکل شرکتتون رو در ده کلمه بنویسین
بعد گفتن در بیست کلمه
بعد پنجاه کلمه
وقتی به دو هزار کلمه رسید، راه حل به تدریج در صورت مسئله ظاهر شد
------------------------------------
بزرگترین وظیفه ی هر انسان، از نو خلق کردن خویش است
--------------------------------------------------------------------
در نگاه عموم مردم، "نابغه امروز" همان "دیوانه دیروز" است که با تلاش و کوشش و موفقیت به آنها ثابت کرده غلط اندیشیده اند.
--------------------
دیگران همیشه تو را با آدمهای دیگر مقایسه می کنند این حق طبیعی آنهاست ولی تو هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن.
------------
دوست کسی است که شکست تو را درک و موفقیت تو را تحمل کند.
این تعریف نه جامع است و نه مانع
بلکه جمله ای است که شاید
برخی خاطرات تلخ ما از دوستانمان را زنده
و برخی رفتارهای اشتباه خودمان در برابر دوستانمان را یادآوری کند
-----------------
تمدن موروثی نیست، آموختنی و اکتسابی است، و هر نسل باید آنرا از نو فرا گیرد.
ویل دوران نویسنده کتاب سی جلدی تاریخ تمدن
تمدن رودی است با دو ساحل. این نقلقول بهطور ضمنی به این مسأله اشاره دارد که تاریخنگاران اغلب نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانهٔ در جریانِ تاریخ نمودهاند که معمولاً پرآشوب و پرهیاهوست و اجازهٔ برداشتها و تفاسیر صحیح را نمیدهد. در مقابل، او دیدگاه دیگری را مطرح میکند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحلها) میتوانند به اندازهٔ خودِ متن تاریخ مهم باشند
-----------------------------
با ساعتی نشستن کنار یک نفر هنگام رانندگی او، نکاتی در مورد منش و شخصیت او افشاء می شود که روزها هم صحبتی آنها را افشاء نمی کند.
-------------------------------------------------------------------------------
حقیقتی که برای گوینده هزینه جدی ندارد احتمالا حقیقت ندارد.
----------------------------------------------------------------------------------------
از کسانی که زیر حرفهای دیگران کامنت می گذارند که" همیشه درست نیست" می ترسم. چون احتمالا فکر می کنند "حرفهایی است که همیشه درست است".
-------------------------------------
جوامع عموما آنها را که رویاهای آینده شان را بسوزانند می بخشند اما کسانی را که سنت های گذشته شان را زیر سئوال می برند هرگز نمی بخشند.
-----------------------------------
تغییر یک روند است نه یک رویداد.
آنقدر برایمان در حکایات گفتند که فلانی جامه درید و نعره زد و به بیابان رفت
که باور کردیم تحول در یک لحظه روی میدهد
فراموش کردیم که عمری تلاش و تفکر لازم است تا لحظه ای برسد که حرفی یا اشاره ای، ما را به دریدن جامه وادارد
------------------------
تمایز تلاش برای بهترین بودن نیست
تلاش برای متفاوت بودن است
حاصل یکی پیشرفت به قیمت استهلاک منابع جامعه است و حاصل دیگری رشد به همراه توسعه جامعه
---------
همیشه احساس میکنم آسمان، رازآلودترین چیزی است که بشر به آن نگاه انداخته است
آسمان هم واقعی است. هم وجود ندارد. آسمان جایی است که زمین نیست. همین! و انسان در این هزاران سال، چه چیزها که به آن نسبت نداده و چه ساکنانی که برای آن متصور نشده است
---------
متمایز بودن برای عموم انسانها جذاب و دوست داشتنی است
حتی آنها هم که دقیقا ارزشهای عرفی و فراگیر جامعه را در انتخابهای زندگی رعایت میکنند، عموما رویای تمایز در سر دارند
پی نوشت: مصداقهای این رفتار را میتوان در انتخاب رشته، انتخاب شغل، انتخاب هدفهای مادی در زندگی و موارد دیگر جستجو کرد
به نظرم به هم حس خوب میده,نمیدونم چرا بعضی ها که اتفاقا در تمایز بیشتر میکوشند در کلام میخوان بگن این تمایز رو نمیخوان.
تمایز دلیلی برای دیده شدن
------
آدم وقتی یه چیزی رو نداره بیشتر ادعای داشتنش رو مطرح میکنه و روش تاکید میکنه.
یادش بخیر. بیست سالم بود کتاب المان محدود را نوشتمش. کروبی رییس مجلس بود و جایزه کتاب سال رو از اون گرفتم.
خجالت میکشم بگم اما چقدر رفت و آمد کردم که روی کتاب بنویسن مهندس شعبانعلی و ننویسن شعبانعلی
------------------------
هرگز اجازه نده اخلاقیات مانع اخلاق شود. آیزاک آسیموف
-----------------------------------------------------------------
بینایی بدون بینش از نابینایی خطرناکتر است.
نادان عالم با نادانیش از دانای جاهل بهتر اشت. ( وصف حال من است)
--------------------------------------
اساس استراتژی این است که انتخاب کنیم چه چیزی را انتخاب نکنیم. "پورتر" نظریه پرداز استراتژیک
واقعا این یک حرف پورتر را باید هزار بار نوشت و تکرار کرد.
خواستن همه چیزهای خوب هنر نیست
دل بریدن از چیزهای خوب به امید دستاوردهای خوب تر، هنر اصلی در رشد و موفقیت است
قابل توجه دوستانی که میخواهند پرستیژ یک دکتر
درآمد یک بساز بفروش
قیافه سرحال جرج کلونی
----------------------------
بهترین سفر، سفری است که مسیرش به اندازه ی مقصدش جذاب باشد
----------------------------------------------------
کتاب مدیریت انسانها رو خیلی دوست دارم. ما معمولا رفتار سازمانی رابینز رو خوندیم. در این کتاب رابینز خلاصه برخی نکات ریز مدیریتی رو یادآوری میکنه و زیباییش آخرین فصل کتابه
میگه مواظب کسانی باشید که راه حل های کوتاه و زودبازده و مطالب خلاصه به شما معرفی میکنن
چند سال پیش ترجمه اش کردم و هنوز گاهی میخونمش: 53 اصل مدیریت انسانها.
---------------------
تمام زندگی در دو سئوال خلاصه می شود: کدام پلها را بسازم؟ کدام پلها را بسوزانم؟ وایز بلومن
کامنت: .
شاید تو اگه درس فوبیا ی تصمیم رو پاس کرده باشیم جرات ساختن پل جدید و فرو پاشی پل های نا مربوط رو داشت
به نظر می رسد اگر مهارت تصمیم گیری نداشته باشیم. تصمیم گرفتن برایمان ترسناک خواهد بود. چون با هر تصمیمی چیزهایی را بدست می آوریم و چیزهایی را از دست می دهیم.
----------------------------
وابستگی یعنی میخواهمت، چون مفیدی.
دلبستی یعنی می خواهمت حتی اگر مفید نباشی.
من به میز مدیریت که هر روز پشت آن مینشینم وابسته ام
اما به آن گلدان کوچک کاکتوسی که کنار پنجره گذاشته ام، دلبسته
من به کتابهای مدیریتی کتابخانه ام وابسته ام
اما به کتابهای شریعتی روی میزم دلبسته
راستی من و تو، دلبسته ایم یا وابسته
-------------------------------------------------------
شکستن بت ها پایان بت پرستی نیست.
پایان بت پرستی، ترک خوی بت پرستی است. " نیچه"
کامنت: شهری هزاران سال، اسیر فرهنگ بت پرستی بود. مردی آمد. بالا رفت و بر سکو ایستاد و به تنهایی همه بت ها را شکست. مردم که دیگر از بندگی بت ها رها شده بودند، به پاس زحماتش، مجسمه ای از آن مرد ساختند و بر روی سکو قرار دادند و در پای آن به تعظیم نشستند
-----------------------------