بازاریابی

بازاریابی با مهارت زیر صفر

بازاریابی با مهارت زیر صفر

مصاحبه با دکتر سید علیرضا فیض بخش  در رابطه باجشنواره فروش برج میلاد
 
فلسفه اصلی تأسیس مدرسه تابستانی کسب و کار شریف در واقع به یک سوال برمی‌گردد. سوالی که به همراه تعدادی از اساتید دانشگاه و جمعی از همکاران خارج از کشور که به حوزه‌های آموزش علاقه‌مند هستند، مطرح کرده بودیم که[color=#0000FF] چرا بسیاری از بچه‌های خوب ما که در دانشگاه‌های برتر کشور مانند صنعتی شریف، تهران، پلی‌تکنیک یا جاهای دیگر درس می خوانند، علی‌الخصوص بچه‌های فنی مهندسی، علی‌رغم کسب رتبه‌های بالا در مهارت‌های درسی، در مهارت‌های اجتماعی بسیار نابالغ و ناپخته‌اند؟[/color]

در واقع ما این طور این پدیده را تحلیل کردیم که این‌ روزها بچه‌های ما برای این‌که بتوانند در دانشگاه‌های برتر کشور و در رشته‌هایی که دوست دارند قبول بشوند، از همان مقاطع سوم راهنمایی یا اول دبیرستان شروع می‌کنند به تست زدن ، حسابان خواندن، درس‌های ریاضی را تقویت کردن و یک جورهایی گویا از روال یک زندگی عادی دوران نوجوانی خارج شده و برنامه‌های دیگری برای آنها در نظر گرفته می‌شود. مثلاً این بچه‌ها ممکن است هرگز فرصتی برای این که با دختر خاله و پسرخاله و یا دوستان خود بیرون بروند، تفریح کنند، بازی کنند، رشد اجتماعی داشته باشند، دعواکنند، جنگل بروند، فیلم نگاه کنند، سرفیلم بحث کنند، نیابند. این بچه‌ها عموماً مجبور هستند که از این لذت‌ها بگذرند تا خودشان را برای کنکور آماده کنند. [color=#0000FF]در واقع گویا شخصیتشان در همان ۱۴ یا ۱۵ سالگی فریز می‌شود[/color] و فقط جنبه‌هایی از وجودشان، آن هم نه مشخصاً از نوع ریاضی وفیزیک و…، بلکه از نوع تست‌های کنکور در آنها شکل می‌گیرد و رشد می‌کند. بعدها که این بچه‌ها به دانشگاه‌های رده‌ی اول کشور راه پیدا می‌کنند، از آنجایی که به شدت رقابتی هستند، در همان ترم اول دانشگاه در واحدهایی مثل ریاضی۱، یا فیزیک ۱ طوری با آنها سختگیرانه برخورد می‌شود که احساس می‌کنند تازه وارد فضای جدید درسی شده‌اند که درس خواندن دوران دبیرستان در مقابلش چیزی نبوده و دوباره شروع می‌کنند به درس خواندن و این‌بار جدی‌تر.

[color=#0000FF] در نهایت اتفاقی که می‌افتد این است که بعد از ۲۴ یا ۲۵ سال ما یک جوانی را می‌بینیم که فوق لیسانس دارد، در حوزه تخصصی خودش بسیارتوانمند است، ریاضی‌اش عالی است، فیزیکش عالی است اما از لحاظ شخصیتی کودکی بیش نیست. کودکی ۱۴ یا ۱۵ ساله که نه قادر است، مذاکره کند، نه می‌تواند یک تیم درست کند و نه می‌تواند کسب و کاری داشته باشد.[/color]

مدرسه کسب و کار شریف برای پاسخ به این نیاز درست شد که روی دانش‌آموزان، بخصوص سال‌های اول دبیرستان و دانشجویان سال‌‌های اول دانشگاه، تمرکز کند و مسیر این جریان پرورش متخصصان کودک رفتار را تغییر دهد.

این طرح به صورت پایلوت در تابستان گذشته برگزارشد که کسانی که در مدرسه ثبت نام کردند ۳، ۴ بار فیلتر شدند، تصفیه شدند و نهایتاً تعداد کمی از آنها برای حضور در مدرسه انتخاب شدند.
 مباحث مختلفی نظیر
 نحو‌ه‌ی فکرکردن،
تفکر انتقادی،
تفکر سیستمی،
 راه‌اندازی کسب و کار جدید، ایده‌ی کسب و کار،
 خلاقیت، نوآوری،
مذاکره، رهبری تیمی
 و چیزهایی شبیه با آنها کار شد. ب[color=#0000FF]یش از این‌که آموزش به این بچه‌‌ها داده شود، از طریق یک سری فعالیت‌های شاد و تفریحی سعی شد که به طور غیرمستقیم زمینه‌ی ایجاد یک تحول عمیق در این افراد فراهم آید[/color]. در مدرسه تابستانی ما هر ۲ هفته یک‌بار برنامه‌هایی داشتیم که مثلا در یک روز یا نیم روز بچه‌ها دور هم جمع می‌شدند و فعالیتهای تیمی انجام می‌دادند و یا با کسانی در حوزه‌ی کارآفرینی و نوآوری آشنا می‌شدند. در این روزها می‌توانم بگویم که در تعداد زیادی از بچه‌ها تغییرات محسوسی به وجود آمد. تغییراتی که حتی پدر و مادر آنها هم که به طور مرتب و دائمی با آنها در تماس بودند، آن را حس کردند. شاید به جرأت بتوانم بگویم که از این جهت ارزیابیم این است که مدرسه در کارش بسیار موفق بوده است. البته طبیعتاً این بار اول اجرای طرح بود و قرار است که تجربیات مکتوب شده و تحلیل بشود که در دوره‌های بعدی اجرا با یک توان و انرژی بیشتر و انشاالله با بهره‌وری بالاتری اتفاق بیافتد. چیزی که در واقع شاید خوب باشد الان روی آن تاکیدکنم، تقریباً می‌شود گفت که فلسفه‌ی ایجاد مدرسه کسب و کار شریف است که تابستان سال۹۳ اولین دوره‌ی آن آغاز به کار کرد.

-بسیار متشکرم از توضیحات خوب شما، اما مطلب دیگری که به صورت پرسشی در ذهن من مطرح است این است که جشنواره‌ای که در برج میلاد برگزار می‌شود حالت دست‌فروشی دارد؟ برنامه به چه صورت است؟

- یکی از چیزهایی که شاید برای بچه‌ها خیلی مهم باشد این است که [color=#0000FF]در بسیاری از کشورهای پیشرفته‌ی صنعتی، بچه‌های دبیرستان، و یا دانشجوهای ورودی جدید دانشگاه عموما تجربه‌ی کارهای پاره وقت در فروشگاه‌های بزرگ، و یا ساندویچ‌فروشی‌های مک دونالد را دارند. تقریباً می‌شود گفت که کمتر نوجوان ۱۴ یا ۱۵ ساله‌ای در کشورهای پیشرفته هستند که تجربه کاری نداشته باشند.[/color] بسیاری از این فروشگاه‌ها و کارهای این چنینی را دانشجوها و دانش آموزان می‌گردانند. اما اینجا در ایران، در واقع بچه‌ها امکان داشتن این تجربه را ندارند. شاید حتی فرهنگش هم نباشد و کمتر خانواده‌ای است که ممکن است به بچه‌اش اجازه دهد تا فرضاً برود و در لبنیاتی یا ساندویچی یا مغازه تولیدی یا کفاشی بایستد و کار بکند و تجربه کارکردن پیدا کند. ولو این‌که اصلا به پولش احتیاجی نباشد ما تا حالا برای بچه‌های این دوره از مدرسه چندین بار در واقع تجربه کسب و کار کردن ایجادکرد‌ه‌ایم. چند بار در تجربه‌های واقعی و چند بار هم یک جور کسب و کار شبیه‌سازی شده اتفاق افتاده است. کاری که بچه‌ها روز جمعه سوم بهمن در برج میلاد قرار است انجام دهند این است که در یک حوزه‌، که ما تصمیم گرفتیم فقط فروش مواد غذایی باشد، متمرکز می‌شوند. در ابتدا آنها به گروه‌های ۵ نفره تقسیم می‌شوند. با همفکری هم، محصول یا محصولاتی برای فروش انتخاب می‌کنند، روی موضوع متمرکز شده و طرحی برای کار خود ارائه می‌دهند. در این مرحله بعضی از گروه‌ها ممکن است به علت ضعیف بودن طرحشان حذف بشوند. پس بچه‌ها از همان ابتدا در یک فضای رقابتی شروع به کار می‌کنند. بعد تا روز جشنواره فرصت دارند تا مواد لازم را تهیه کرده و محصولات خود را آماده‌ی فروش کنند. در روز بازارچه هم در واقع بچه‌ها سعی می‌کنند که تجربه فروختن جنس، چانه‌زنی، قانع کردن مشتری، سرویس اضافه دادن و حتی رقابت را در فضایی شادی ایجاد کنند. آنها عملاً می‌‌آموزند که چطور می‌توان فروشندگی کرد. چطور می‌شود ایده زد. چطور می‌توان کاری کرد که از میان ۱۰تا غرفه دیگر کسی بیاید از غرفه‌ی من خرید کند. در این برنامه ما از تعدادی از دانشجوهایMBA هم دعوت کرده‌ایم تا فضای رقابت در واقع سنگین‌تر باشد و آنها هم در تیم‌های۴ نفره و ۵ نفره غرفه‌هایی را داشته باشند و با هم در یک زمان و یک مکان با بچه‌ها فروش کنند تا رقابت جدی‌تر و واقعی‌تر باشد.

برداشت من این است که شرکت کردن در این برنامه می‌تواند برای بچه‌ها از خواندن چندین کتاب مدیریت و چندین کتاب کسب و کار یا مثلاً فنون مذاکره یا چیزهای شبیه این ارزشمندتر باشد و چون آنجا با مشتری‌های واقعی مواجهه هستند و می‌خواهند سود بکنند، درس‌ها را در عمل تمرین می‌کنند. و واقعا پولی که به دست می‌آورند برایشان چه شیرین و لذت‌بخش است. البته ۲تا اتفاق دیگر هم قرار است بیافتد که یکی این است که درصدی از این درآمد بچه‌ها، بخصوص آنهایی که خودشان تمایل دارند را به چند مؤسسه خیریه بدهیم و حالت دیگر این است که درصدی از پول هم بصورت زمینه‌ای برای رقابت در می‌آید که گروه اول که مطابق معیارهای مشخصی انتخاب می‌شود، برنده‌ی پولی می‌شود که هر کدام از غرفه‌ها در زمان شروع برنامه گذاشته‌اند و یک دفعه پول قابل توجهی به تیم برنده بعنوان جایزه می‌رسد. برای ارزیابی تیم‌ها، معیارهای مختلفی بررسی می‌شود مثل این‌که طرحشان چه بوده است و یا در طرحشان چقدر نوآوری داشته‌اند و چقدر طرحی که نوشته‌اند با چیزی که اجرا کردند نزدیک است، چقدر با مشتری ارتباط برقرار کردند، و در نهایت این‌که چقدر سود کردند. در روز سوم بهمن ممکن است ۲ یا ۳ هزار نفر از برج بازدید داشته باشند و فضا کاملا بزرگ است. چنین تجربه‌ای ممکن است دیگر به راحتی در زندگی بچه‌ها اتفاق نیافتد.

 

منبع:

http://sharifsummerschool.ir/?p=1359