بازاریابی

1) مطالعه تاپیکهای روانشناسی کاربردی
2) در صورت امکان چند ماه شاگردی
3) حتما و حتما و باز هم حتما شرکت در دوره های آموزشی فنی و حرفه ای به شکل کامل
3) دستیاری یک استادکار
4) انجام کار مستقل
5) گسترش کار با جذب استادکار و دستیار...

شما اول برو دورشو شرکت کن. سفیر قرن میدان انقلاب جای خوبیه البته شاید بهترش هم باشه.
شاگردی زمانی خوبه که شما دورشو رفته باشی چون تو شاگردی اوستا کار معمولا چیزی یادت نمیده فقط فرصتی میشه برا اینکه تئوری کلاس رو عملی کار کنی و قلق های کار دستت بیاد.

خود اوستاکارها هم همشون حرفه ای نیستن حتی شاید خیلی هاشون بلد نباشن یک کاتالوگ ساده رو بخونن.

شما برای اینکه بدونی چه طور میشه با این شرکت ها رقابت کرد و برا خودت مشتری جمع کنی زنگ بزن به آگهی های همشهریشون ببین چه طور جواب میدن؟ درست حسابی یا کشکی. می بینی خیلی هاشون اصلا بلد نیستن فروش چیه و چه طوری باید حرف زد؟
اگر بتونی یک سیستم کار حرفه ای و بر اساس علم روز بازاریابی تشکیل بدی خوب تو برنده ای.

اینترنت هم فرصت زیادی داره برای یازاریابی. مثل آگهی در سایت های آگهی مثل ایستگاه و یا طراحی یک سایت و سئوی اون.
به همین سفیر قرن زنگ بزنی مفهوم مخ زدن پشت تلفن رو می فهمی. همچین قشنگ بازاریابی میکنه که اصلا کشته مردشون میشی. زمان ما که اینطور بود خیلی منشی هاش حرفه ای هستن. تونستی مثل اون ها مخ بزنی برنده ای.

اون برادری هم که گفت سیم کشی سخته. مسلما اگر سه ماه می ایستاد و کار می کرد براش آب خوردن می شد. این رو از تجربه خودم میگم. اولش فکر میکنی بقیه عجب آدم های خاصی هستن. واااااای داره با فرز کار میکنه عجب کار سخت و ترسناکی. بعد خودت فرز برات اسباب بازی میشه.