از برتراند راسل می پرسند:
"چرا یه آدم متعصب میترسه نسبت به اعتقاداتش شک کنه؟"
برتراند راسل جواب میده:
"چون همیشه با خودش فکر میکنه چجوری میتونم به تاولهای کف پام بگم تموم مسیری رو که اومدم اشتباه بوده؟"
این یه مصیبت بزرگه که اکثر آدما گرفتارش میشن. نه فقط توی حوزهء دین و مذهب. توی همهء اعتقادات، باورها، دوست داشتنها و نفرتها.
وقتی آدما برای یه چیزی هزینه میدن، وقتی کلی از وقت و انرژیشون رو میذارن روی یه چیزی، دیگه حتی به ذهنشون هم نمیرسه که ممکنه چیزی که این همه از وقت و انرژی و پول و عمرشون رو گرفته، اشتباه باشه. مثل سربازی که پاهاش رو توی جنگ از دست میده.
هیچ وقت نمیتونه به این مسئله فکر کنه که اصلا شروع اون جنگ شاید اشتباه بوده.
چون تموم هویت و وجودش رو از اون جنگ میگیره و اگه بخواد به درستی یا غلط بودن اون جنگ فکر کنه، تبدیل میشه به یه موجود بی هویت.
به یه موجود بی گذشته.
به هیچ تبدیل میشه.
چون برای جنگ هزینه داده
نمیدونم.
ولی کاش آدما میتونستن هویت خودشون رو از اتفاقات روزگار و عقایدشون تفکیک کنن که اگه یه وقت فهمیدن اون عقاید اشتباه بوده، بی هویت نشن.
کاش آدما هر جا که به عقیده ها، باورها، دوست داشتنها و تنفرهاشون شک کردن همونجا ترمز میکردن، بیخیال تاولهای کف پاشون میشدن و میگفتن جلوی ضرر رو از هر جا که بگیری منفعته
http://ibsgroup.ir/froum/viewtopic.php?f=54&t=669&p=9473&sid=819db88cbba4f6c2e52b02840f467a2a#p9473